پیام پاینده

مطالعه در تاریخ اسلام و سیره اهل بیت (علیهم السلام)

پیام پاینده

مطالعه در تاریخ اسلام و سیره اهل بیت (علیهم السلام)

در نوشته و منابع گشت و گذاری می کنیم. گاهی در پی یافتن مطلبی و یا پاسخ دادن به سؤالی. و گاهی حس می کنیم که شاید نتیجه کار برای فرد دیگری نیز مفید باشد. پس در این جا به اشتراک می گذاریم.

  • ۱
  • ۰

یکی از دوستان پرسید: «اولین و متقدم ترین منبعی که جمله هل من ناصر ینصرنی رو نقل کرده چه منبعی هست؟». 

در پاسخ عرض کردم: 
ظاهراً این جمله به این شکل، در منابع معتبر کهن و حتی منابع میانی نیست؛ ولی در لهوف سید ابن طاووس (که منبع میانی حساب می¬شود) این طور آمده است که امام (ع) در اوایل شروع نبرد و بعد از شهادت گروهی از یارانش فریاد کشید: 
«أ ما من مغیث یغیثنا لوجه الله أ ما من ذاب یذب عن حرم رسول الله؟!».
یعنی: «آیا هیچ فریادرسی هست که به خاطر خدا به فریاد ما برسد؟ آیا مدافعی هست که از حرم پیامبر خدا دفاع کند؟». 
 حر بن یزید ریاحی با شنیدن این ندا، به خود آمد و به گفتگو با ابن سعد پرداخت و سرانجام به امام پیوست. (لهوف، نشر جهان، ص 102)

✅ نیز همو بعد از نقل شهادت عبدالله بن الحسن (ع)، نقل می کند که وقتی امام دید جوانان و عزیزانش به شهادت رسیده اند (و یاور دیگری ندارد) فریاد زد: «هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخَافُ اللَّهَ فِینَا هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللَّهَ فِی إِغَاثَتِنَا؟!». (همان، ص 115)
یعنی: «آیا کسی هست که از حرم رسول خدا (ص) دفاع کند؟ آیا خداپرستى هست که درباره‌ی ما از خداوند بترسد؟ آیا دادرسى هست که به امید پاداش خداوندى به فریاد ما برسد؟ آیا یاورى هست که به امید آنچه نزد خدا است ما را یارى کند؟». 
 

🔸همان گونه که می بینید، این دو عبارت، با تعبیر مشهور (هل من ناصر ینصرنی) تفاوت دارند؛ ولی مضمونشان با نقل مشهور شباهت دارد و به نظر می¬رسد منابع بعدی، سخن امام را نقل معنا کرده¬اند. این احتمال نیز وجود دارد که عبارت مشهور، زبان حالی بوده که تبدیل به زبان قال شده. و الله اعلم.

👈 شایان توجه است که عباراتی که لهوف نقل کرده، از جهت معرفتی، زیباتر و بهتر از عبارت مشهور است؛ زیرا فقط کمک خواهی نیست، بلکه وجه کمک کردن (به خاطر خدا و برای دفاع از حرم رسول خدا) را نیز بیان می¬فرماید.

  • مرتضی بهرامی خشنودی
  • ۰
  • ۰

یکی از دوستان، از من دربارۀ کتاب «حیدر» نوشتۀ خانم آزاده اسکندری نظر خواست. 

پاسخ دادم: 

این کتاب، یک کتاب «تاریخی» نیست؛ بلکه یک «داستان تاریخی» است؛ شبیه آثار نویسندگانی چون: سید مهدی شجاعی، کمال السید، عبدالفتاح عبدالمقصود و... 
موضوع کتاب، روایت داستانی از زندگی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (صلوات الله علیهما) است. 

چنین کتابهایی به عنوان «داستان» خیلی خوب و خواندنی اند. خواندنشان مفیدتر از رمانهای تماماً تخیلی است؛ ولی حواسمان باشد که آنها را با متن تاریخی اشتباه نگیریم. 
نویسنده ای که می خواهد داستان تاریخی بنویسد، خواهی نخواهی، خلأهای تاریخی بسیاری را با استفاده از تخیلات خود پر می کند و همین باعث می شود که خواننده نتواند تشخیص دهد کدام بخش یا عبارت، عین تاریخ است و کدام عبارت زاییدۀ ذهن خلاق نویسنده. 
عین این مسئله، در بارۀ فیلم نامه و نمایش نامه هم مطرح است. فیلم های تاریخی را نیز باید به دیدۀ تفنن نگریست و یک فیلم تاریخی را ــ هر قدر هم که ادعا کند روایتگر دقیق تاریخ است ــ نباید به دیدۀ یک متن تاریخی نگریست. 

برای پرهیز از همین مشکل است که آقای محمدیان در کتاب «علی از زبان علی» تعابیری را که عیناً از زیان خود امام (علیه السلام) نقل شده است را با رنگ و فونتی متمایز آورده تا بین تعابیر مستند و عبارات تحلیلی و افزوده های نویسنده بتوان تفکیک قائل شد. البته این کار در «داستان» و «رمان» نه مطلوب است و نه ممکن

  • مرتضی بهرامی خشنودی
  • ۰
  • ۰

آیا نوشتن تعابیری مانند ص و ع و عج و این‏ها مقابل نام معصومین، اشتباه است؟ آیا این درست است که می‏گویند اولین کسی که این گونه علائم اختصاری را برای به کار بردن پس از اسم اهل بیت اختراع کرد، بر اثر این بی حرمتی دستش فلج شد؟

 

پاسخ

در یک پاسخ کوتاه باید عرض کنم: مختصر نویسی دعا و صلوات و تحیات، اشکال شرعی ندارد. ولی به نظر می‏رسد ثواب کتابت دعا و صلوات، بر آن مترتب نباشد. یعنی اگر کسی می خواهد ثواب نوشتن صلوات یا دعا برای معصومان و بزرگان را ببرد، باید عبارت مورد نظر را کامل بنویسد. مثلا: صلی الله علیه و آله، علیه السلام، رحمة الله علیه، رضوان الله تعالی علیه، عجل الله فرجه و...

همچنین ثواب حمد و ثنای الهی برای کسی است که بنویسد: الحمد لله، سبحان الله، عز و جل و....؛ نه این‏که این تعابیر را به صورت رمزی و با علائم اختصاری بنویسد.  

 

توضیح این‏که:

برخی اذکار و دعاها در نوشته و کلام به صورت معترضه به کار می‏رود که جنبۀ احترام و تشریف دارد. مانند: عز و جل (برای خداوند متعال)، صلی الله علیه و آله، صلوات الله و سلامه علیه، علیه السلام، عجل الله فرجه، رضی الله عنه، قدس سره، رحمه الله و… . به این تعابیر که همگی نوعی دعا هستند، «تحیات» گفته می‏شود.

نکته شایان توجه این‏که عموم این تعابیر، چه در سخن گفتن به کار بروند و چه در نوشته، مشمول حکم «دعا» هستند و علاوه بر آن، نوعی احترام نیز شمرده می‏شوند و ثواب تکریم و احترام نیز دارند؛ چه در سخن و چه در نوشته.  مخصوصاً ذکر شریف صلوات به صورت «صلی الله علیه و آله» و مانند آن، که ثواب‏‏ها و آثار بسیاری برای گفتن و نوشتن آن بعد از نام پیامبر وارد شده است.

اما از دیرباز رسم شده ـ و هنوز هم هست ـ که برای رعایت اختصار، این عبارات را کامل نمی‏نویسند؛ بلکه از علائم اختصاری به جای آن‏ها استفاده می‏کنند، مثل: «ص» «ع» «ره» و…

برخی از بزرگان، استفاده از این علائم اختصاری را نکوهش می‏کنند و حتی نقل می‏کنند که مخترع این علامت اختصاری «صلعم» به جای صلوات کامل، دستش قطع شد (/یا خشک شد).  

مهمترین منبعی که در آن این مطلب را یافتیم، کتاب بسیار ارزشمند «منیة المرید» از مرحوم شهید ثانی (م 965 ھ) است. عبارت وی در بخشی از باب چهاردهم کتاب با عنوان «آداب الکتابة» چنین است:

 

«إذا نسخ شیئا من کتب العلم الشرعیه فینبغی أن یکون علی طهارة مستقبلا طاهر البدن و الثیاب و الحبر و الورق و یبتدئ الکتاب بکتابه بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ و الحمد لله و الصلاه علی رسوله و آله و إن لم یکن المصنف قد کتبها لکن إن لم تکن من کلام المصنف أشعر بذلک بأن یقول بعد ذلک قال المصنف أو الشیخ و نحو ذلک. و کذلک یختم الکتاب بالحمدله و الصلاه و السلام بعد ما یکتب آخر الجزء الفلانی و یتلوه کذا و کذا إن لم یکن کمل الکتاب و یکتب إذا کمل تم الکتاب الفلانی أو الجزء الفلانی و بتمامه تم الکتاب و نحو ذلک ففیه فوائد کثیره. و کلما کتب اسم الله تعالی أتبعه بالتعظیم مثل تعالی أو سبحانه أو عز و جل أو تقدس و نحو ذلک

و یتلفظ بذلک أیضا و کلما کتب اسم النبی ص کتب بعده الصلاه علیه و علی آله و السلام و یصلی و یسلم هو بلسانه أیضا. و لا یختصر الصلاه فی الکتاب و لا یسأم من تکریرها و لو وقعت فی السطر مرارا کما یفعل بعض المحرومین المتخلفین من کتابه صلعم أو صلم أو صم أو صلسم أو صله فإن ذلک کله خلاف الأولی و المنصوص بل قال بعض العلماء إن أول من کتب صلعم قطعت یده. و أقل ما فی الإخلال بإکمالها تفویت الثواب العظیم علیها. فَقَدْ وَرَدَ عَنْهُ ص أَنَّهُ قَالَ: «مَنْ صَلَّی عَلَیَّ فِی کِتَابٍ لَمْ تَزَلِ اَلْمَلاَئِکَهُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَا دَامَ اِسْمِی فِی ذَلِکَ اَلْکِتَابِ». و إذا مر بذکر أحد من الصحابه سیما الأکابر کتب رضی الله عنه أو رضوان الله علیه أو بذکر أحد من السلف الأعلام کتب رحمه الله أو تغمده الله برحمته و نحو ذلک و قد جرت العاده باختصاص الصلاه و السلام بالأنبیاء و ینبغی أن یجعل للأئمه علیهم السلام السلام و إن جاز خلاف ذلک کله بل یجوز الصلاه علی کل مؤمن کما دل علیه القرآن و الحدیث.[1]

یعنی :

بهتر است انسان به هنگام نگارش و استنساخ کتب دینی، طاهر (با وضو) و رو به قبله بوده و بدن، جامه، مرکب، قلم [و نوشت افزار دیگر] نیز پاک و طاهر باشند و نوشتار خود را با «بسم الله الرحمن الرحیم» و «الحمد لله» (ستایش خدا) و درود بر پیامبر و خاندانش آغاز کند. [اگر نوشتۀ فرد دیگری را رونویسی و استنساخ می‏کند نیز خوب است صلوات بر پیامبر و خاندانش را بنویسد] حتی اگر آن نویسنده در متن خود این‏ها را ننوشته باشد [یعنی هرچند در نقل مطلب از دیگران، باید امانتدار باشیم و نباید چیزی کم یا زیاد کنیم، ولی افزودن این تحیات، منافاتی با امانت‏داری ندارد]. منتها، اگر آن نویسنده این تعابیر را نیاورده، [خوب است] به این نکته به نحوی اشاره کند. مثلاً بعد از دعا و تحیت بگوید: «مصنف چنین گفت:…» یا «شیخ در ادامه آورده است… » تا معلوم شود که این تعابیر از او نیست.

همچنین شایسته است که نوشته را با حمد خدا و صلوات و سلام بر پیامبر و اهل بیت تمام کند و تصریح کند این کتاب یا فلان بخش از کتاب، تمام شد و اگر کتاب بخش دیگری هم دارد، تصریح کند که فلان بخش یا جلد، خواهد آمد. این کار، فوائد فراوانی دارد.

نیز در هر جا نام خداوند متعال را می نگارد، باید به دنبال آن اوصافی را که حاکی از تعظیم و احترام است بنویسد. امثال (تعالی، سبحانه، عز وجل) و شایسته است که علاوه بر نوشتن این تحیات، آن‏ها را هنگام نوشتن، بر زبان نیز بیاورد.

و آنگاه که اسم مبارک پیامبر اکرم(صلی الله و علیه و آله) را می نگارد، درود و تحیات خداوند بر او و خاندانش را نیز بنویسد، (صلی الله علیه وآله) و همین درود را علاوه بر نگارش، به زبان هم بیاورد.

در نگارش درود بر پیامبر و خاندانش نباید فشرده نویسی کرد و این درود را به رمز نوشت و نویسنده از این که ناگزیر می شود این درود را مکرر بنویسد آزرده و ملول نشود، اگر چه ناچار باشد این درود را حتی در یک سطر، تکرار کند.

چنان‏که عده ای از افراد محروم و ناکام، درود بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به طور رمزی و فشرده می نگارند و مثلا می نویسند: صلعم، صلم، (ص)، صلم یا صله(که فشرده صلوات الله علیه، یا صلی الله علیه و آله و سلم و مانند این‏ها است). چنین کاری به منزله ترک اولی و شانه خالی کردن از زیر بار وظیفه شایسته و مغایر با نصوص دینی است. حتی یکی از علما گفته است: «اولین کسی که [به جای صلوات] نوشت صلعم، دستش قطع شد».

کمترین نتیجه سوئی که از رهگذر اهمال در تکمیل و تفصیل درود بر پیامبر صلوات الله علیه به هنگام نگارش عارض انسان می‏گردد، همان محرومیت از پاداش عظیمی است که فقط از طریق نگارش درود بر پیامبر اکرم عائد انسان می شود.

از رسول اکرم صلوات الله علیه روایت شده است که فرمود: «اگر کسی در نوشتاری که نام من در آن یاد می شود، بر من درود بفرستد و درود بر من بنگارد، تا وقتی که نام من در آن نوشتار باقی است، فرشتگان آسمانی از خداوند متعال برای او طلب آمرزش می نمایند».

نیز شایسته است که هر گاه به نام و یاد یکی از صحابه ـ مخصوصا بزرگان اصحاب ـ می‏رسد، بنویسد: «رضی الله عنه» یا «رضوان الله علیه». یا اگر یکی از بزرگان گذشته را یاد می‏کند، بنویسد: «رحمه الله/رحمت خدا بر او» یا «خداوند او را غرق رحمت فرماید» و یا تعابیری از این دست به کار ببرد.

البته روال معمول این است که صلوات و سلام (یعنی تعبیر «صلوات الله علیه» و «علیه السلام») را مخصوص پیامبران به کار می‏برند و شایسته است که تعبیر «علیه السلام» را برای ائمه (علیهم السلام) به کار برده شود؛ هرچند خلاف این نیز جایز است و حتی می‏توان صلوات را برای هر مؤمنی به کار برد، همان گونه که در قرآن و حدیث دلالت بر این مطلب وجود دارد

بررسی:

همان طور که می ‏بینید، شهید ثانی (رحمة الله علیه) بعد از توصیه به خودداری از مختصر نویسی تحیات، نقل می کند که «بعض العلماء» گفته‏اند که « إن أول من کتب صلعم قطعت یده» یعنی اولین کسی که به جای «صلی الله علیه و آله» نوشت «صلعم» دستش قطع شد. پس شهید ثانی (رحمة الله علیه) خودش هم این مطلب را ندیده و گویی مطمئن نیست که مطلب درست باشد و فقط به عنوان مؤید نقل کرده است. بعد هم توضیح می‏دهد که این کار (خلاصه کردن تحیات) دست کم باعث محرومیت از ثواب نوشتن صلوات می‏گردد.

من گشتم ببینم آن «بعض العلماء» کیست که شهید ثانی از او نقل کرده، به این نتیجه رسیدم که احتمالاً سیوطی (م. 849 ھ) است. وی در کتاب «تدریب الراوی» می‏گوید:

«و یقال ان اول من رمزها بـ«صلعم» قطعت یده».[2]

یعنی: گفته می‏شود که اولین کسی که صلوات را به صورت «صلعم» رمزنگاری کرد، دستش قطع شد.

 

عبارت سیوطی نیز ظهور در این دارد که مطمئن نیست و اسم هم نبرده که از چه کسی شنیده است. به علاوه، به جای «قیل» می‏گوید «یقال» که ظاهراً نشان می‏دهد در حدّ شایعه از زبان این و آن شنیده و نه از فرد خاصی!

 

خلاصه بحث

خلاصه این‏که قطع شدن یا خشک شدن دست کسی که اولین بار صلوات را مختصر نویسی کرده، سخن معتبری نیست و البته اگر دست چنین کسی واقعاً هم قطع شده باشد، معلوم نیست به سزای این کار بوده باشد و چه بسا علت دیگری داشته است. ولی همان طور که سیوطی ـ و به تبع او شهید ثانی ـ تصریح کرده‏اند، کسی که این کار را بکند، از ثواب نوشتن صلوات و دعا (تحیات) محروم می‏شود.

 

پی ‏نوشت

[1] زین الدین بن علی معروف به شهید ثانی، منیة المرید فی آداب المفید و المستفید، تصحیح شیخ علی محلاتی، چاپ بمبئی، مطبع الحسنی، 1301 هجری قمری، ص 346 ـ 347.

[2] جلال الدین سیوطی، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، تحقیق: ابو قتیبه نظر محمد فاریابی، مکتبة الکوثر، ج 1، ص 507. مطلب سیوطی را در لینک زیر ببینید:

http://pdf.lib.efatwa.ir/90378/1/507

  • مرتضی بهرامی خشنودی
  • ۰
  • ۰

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

  • مرتضی بهرامی خشنودی
  • ۰
  • ۰

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

  • مرتضی بهرامی خشنودی